سرمايهگذاري و خريد واحدهاي تجاري
Business Valuation
June 2008
مهاجرت كلمهاي آشنا براي همه ماست. سنگيني اين واژه در ابتداي راه بر تاروپود مهاجر تاثير ميگذارد. تمام آنها كه شهامت ترك ديار خود را دارند و به چنين كار بزرگي دست ميزنند، داراي سري سودايي هستند و پر از طرح و ايده ميباشند كه اميدوارند در ورود به كشور جديد بتوانند طرحها و ايدههاي خود را براي يك زندگي بهتر جامه عمل بپوشانند. در اين راه هر كس توشهاي با خود دارد. برخي داراي تحصيلات هستند و گروهي سرمايه مالي دارند و گروهي سرمايهشان جواني و سلامت است.
اين يادداشت به منظور استفاده آن دسته از هموطنان فارسيزبان نگاشته شده است كه با استفاده از توشه مالي خود مهاجرت كردهاند و خريد يك واحد تجاري و ايجاد كسب و كار را در برنامه خود دارند.
مطمئنا بسياري از ما دوستاني داريم كه از طريق كسب و كار و خريد يك واحد تجاري (رستوران، سوپرماركت، شركتهاي توليدي و خدماتي و...) زندگي تازه خود را در اين كشور شروع كردهاند. برخي از اين مهاجران هموطن در كار خود موفق بوده و عدهاي نيز چندان از كار و كسب خود راضي نيستند و با بيميلي به كار خود كه بسياري از مواقع با حرفه اصلي آنان جور نيست، ادامه ميدهند.
نوشتار حاضر به اساسيترين پارامتر سرمايهگذاري يعني ”ارزش و قيمت“ توجه دارد و درواقع موضوع اين مقال به ارزشيابي واحدهاي تجاري اختصاص يافته است. باشد تا هموطنان فارسيزبان را مفيد افتد و چنانچه در آينده خيال خريد واحدي تجاري را داشته باشند مطالب اين مقال را مروري بنمايند.
گرچه خريد يك واحد تجاري (Business) به ظاهر كار سادهاي است و موسسات مالي و اقتصادي متعددي وجود دارند كه اين واحدهاي اقتصادي كوچك را خريد و فروش ميكنند اما بايد اعتراف كرد كه درواقع ارزشگذاري نسبتا دقيق براي خريدواحدهاي تجاري درواقع يك هنر است. قضاوت كردن در مورد ارزش يك واحد تجاري (Business) عمدتا متكي به پيشبيني آينده آن است. براي آن كه بتوان در هنگام خريد يك واحد تجاري قضاوت بهتري نمود و به اطصلاح خريد خوبي انجام داد، لازم است كه به مسئله ارزشيابي محل به شكلي منطقيتر نگاه نمود و ابزارهاي علمي سادهاي را در اين قضاوت به كار گرفت.
ارزيابان حرفهاي جهان معتقدند كه ارزشگذاري بر يك واحد تجاري درواقع يك حدس علمي و پخته است و نميتوان با يك فرمول مطلق و يا يك روش خاص تمام واحدهاي تجاري را ارزشيابي نمود. هر واحد تجاري شرايط خاص خود را دارد و ارزيابان حرفهاي تلاش ميكنند تا در هنگام ارزشگذاري شرايط خاص واحد تجاري را در كنار ساير عوامل از نظر دور ندارند.
شايد بتوان ادعا كرد كه به تعداد ارزيابان جهان روشهاي سنتي و علمي براي ارزشگذاري وجود دارد و هر ارزيابي داراي شگردهاي مخصوص به خود است و هرگز نميتوان دو ارزياب را پيدا نمود كه نسبت به يك واحد تجاري نظري واحد و ارزش مشابهي را به دست بدهند. اما به هر حال و درمجموع چند روش مهم شناختهشده وجود دارد كه تمام ارزيابان براساس يكي از اين روشها كار خود را آغاز ميكنند. آگاهي از روشهاي ارزشيابي به سرمايهگذاران و خريداران واحدهاي تجاري كوچك و بزرگ اين فرصت را خواهد داد تا بتوانند از مسائل جزئي صرفنظر كرده و به پارامترهاي جدي و حياتيتري توجه كنند كه درواقع موفقيت خريد و سرمايهگذاري آنان را تضمين ميكند.
جريان ارزشيابي واحدهاي تجاري در غرب از اهميت زيادي برخوردار است. بسياري از اوقات ارزيابان ميبايد واحد تجاري را براساس قوانين مدون موجود ارزيابي نمايند و حاصل كار خود را به دادگاههاي مدني و غيره گزارش نمايند. برخي اوقات جريان خريد و فروش واحد تجاري مطرح نيست و مسئله مربوط به ارث و ميراث و يا طلاق و تقسيم داراييهاست.
ارزيابان در مقابل دادگاه و وكلاي صاحبان موسسات مسئول هستند كه ارزش واحد تجاري را به روشهاي مستند و قابل قبول برآورد نموده و حاصل كار خود را به طرفين درگير و ذينفع و يا به دادگاه ارائه نمايند.
مسئله ديگري كه ذكر آن لازم است نيز تفاوت بين معني ”قيمت“ price و ”ارزش“ value است. ارزش يك واحد تجاري بزرگ و يا كوچك كميتي قابل اندازهگيري است كه از طريق تجزيه و تحليلهاي كمي و كيفي به دست ميآيد، اما قيمت price يك واحد تجاري در واقع رقمي است كه خريدار حاضر است در مقابل تملك واحد تجاري به فروشنده بپردازد و ميتواند با ارزش واقعي كاملا متفاوت باشد. اين رقم براساس تجزيه و تحليل به دست نيامده و غالبا از طريق مذاكره و توافق به دست ميآيد، لذا طبيعي است كه اگر بتوان ارزش واحد تجاري را با دقت بيشتري محاسبه نمود، طبيعتا با در دست داشتن ارزش آن قابليت مانور در مذاكره براي قيمت نهايي بطور محسوسي افزايش مييابد.
به عرض رسيد كه هرگز نميتوان دو واحد تجاري مشابه را پيدا نمود كه از هر جهت داراي ارزش مساوي باشند و خصوصيات و شرايط توليدي، مالي، بازاري و اقتصادي مساوي داشته باشند. اين مسئله در مورد سرمايهگذاران هم صادق است. هر سرمايهگذاري با خصوصيات خلقي و اهداف و طرحهاي شخصي خود ميتواند با سرمايهگذار ديگر تفاوتهاي عمدهاي داشته باشد.
در مطالعات و كتب ارزيابي، سرمايهگذاران از نظر اهداف و خصوصيات به چند طبقه اصلي تقسيم شدهاند. لذا بطور مختصر با هر يك از مفاهيم زير آشنا شويم كه اطلاع از آن خالي از فايده نيست:
سرمايهگذار غيرفعال Passive Investor
سرمايهگذاري كه هيچگونه علاقهاي به اداره و مديريت واحد تجاري مورد خريداري نداشته باشد را سرمايهگذار غيرفعال و منفعل ميخوانند.
سرمايهگذار غيرفعال بازده سرمايهگذاري خود را در تقسيم سود نقدي موسسه ميبيند و مايل نيست درگير مسائل و فعاليتهاي روزمره موسسه خريداريشده بشود. اينگونه سرمايهگذار غالبا مترصد فرصتي است تا بتواند واحد تجاري خريداري شده را با قيمت خوبي بفروشد و سود خوبي را عايد سازد.
سرمايهگذار فعال Active Investor
آن دسته از صاحبان مشاغل و سرمايهگذاراني كه در جهت خريد واحدهاي تجاري اقدام كنند تا پس از تملك در مسير اهداف آن فعاليت نمايند را سرمايهگذاران فعال مينامند. اينگونه سرمايهگذاران سعي ميكنند كه رشد موسسه و واحد تجاري خريداري شده را سرعت بخشند و سود نقدي توزيعشده آن را تا جايي كه ممكن است افزايش دهند.
سرمايهگذار كنترلكننده Control Investor
اينگونه سرمايهگذاران به دنبال آن هستند كه بتوانند عمليات و سياستهاي موسسه را از طريق خريدن 100% سهام آن تحت كنترل قرار دهند.
سرمايهگذار كنترلكننده تلاش ميكند كه عايدي خوبي را از خريد خود به دست آورد. به عنوان مثال او سعي ميكند كه حقوق و مستمري و مزاياي خود را افزايش دهد و سود نقدي بيشتري را توزيع كند و يا آن كه بطور كلي در جهت منحل كردن شركت (در صورتي كه براي او سودآور باشد) و يا ادغام كردن آن و شايد تبديل موسسه به شركت سهامي عام گام بردارد تا سود خوبي را عايد خود سازد.
سرمايهگذار عمومي Public Investor
سرمايهگذار عمومي اقدام به خريد بخشي از يك واحد تجاري ميكند و ميداند كه هيچ كنترلي بر اداره واحد تجاري خريداريشده نخواهد داشت زيرا كه از نظر ميزان مالكيت در اقليت قرار دارد. او اميدوار است كه سرمايهگذارياش افزايش يافته و از اين طريق سودي عايدش شود و يا آن كه سود نقدي از بابت سرمايهگذاري خود بگيرد. سرمايهگذار عمومي در هنگام خريد سهام به پرداخت سودهاي گذشته موسسه توجه ميكند و از آنجا كه داراي هيچ كنترلي بر عمليات شركت نيست و اطلاعات چنداني از عملكرد آينده شركت ندارد، لذا تخفيف بيشتري را در خريد خود طلب ميكند و چنانچه سهام موسسه مورد خريداري در بخش خصوصي باشد و سهامي عام نباشد، احتمالا قادر است در مذاكره خود تا 50% تخفيف از فروشندگان سهام مزبور دريافت دارد.
روشهاي اصلي ارزشيابي واحدهاي تجاري بزرگ و كوچك
همانطور كه در صفحات گذشته به عرض رسيد، تئوريها و متدهاي زيادي در ارزشيابي واحدهاي تجاري وجود دارد، اما در مجموع ميتوان اين روشها را در سه طبقه عمده جاي داد.
الف) روش ارزيابي مبتني بر درآمد موسسه Income Approach
ب) روش ارزيابي مبتني بر داراييهاي موسسه Asset Approach
كه براي ارزشگذاري موسسهاي كه در حال انحلال و ورشكستگي است به كار گرفته ميشود.
ج) روش ارزيابي مبتني بر بازار Market Approach
كه ارزيابي را از طريق مقايسه موسسه با ارزش موسسات مشابه در بازار انجام ميدهد.
البته بسياري معتقدند كه دقيقترين روش ارزيابي يك شركت فعال آن است كه بتوان بادقت آينده آن را زير ذرهبين قرار داد و سودهاي آتي آن را شناسايي كرد. گرچه هيچكس نميتواند آينده را به درستي و دقت پيشبيني كند و هر ديدگاهي از آينده مبتني بر حدس و گمان است، اما آن حدس و تخميني كه با تكيه به اطلاعات همهجانبه و آيندهنگري انجام شود، كاملا بر حدسيات ناشي از احساس و عقيده فردي ارجح است.
ارزيابي مبتني بر درآمد موسسات تجاري Income Approach
ارزيابان حرفهاي معتقدند كه روش استفاده از درآمد براي موسسات فعال دقيقترين نوع ارزيابي واحدهاي تجاري است. اگر نگاهي به درآمدهاي گذشته و حال شركت مورد نظر داشته باشيم و ارقام مالي آن را به دقت مورد تصفيه و شناسايي قرار دهيم، ميتوانيم با درصد كمي اشتباه درآمدهاي آينده موسسه را تخمين بزنيم.
استفاده از اين روش براي شركتهاي فعال بسيار معمول است و شايد دقيقترين ارزشها را به دست ميدهد. شالوده اين روش بر اين فرض استوار است كه واحد تجاري فعال در آينده سودهايي را ميدهد كه چنانچه اين سودها را بتوان به درستي تخمين زد و ارزش فعلي سودهاي آينده را به دست آورد، در واقع ارزش موسسه به دست آمده است. لذا هرگونه روشي كه به درآمدها و سودهاي آينده واحد تجاري توجه ميكند، در اين طبقه قرار ميگيرد و جزو روشهاي ارزشيابي مبتني بر درآمد محسوب ميشود.
ارزيابي مبتني بر دارايي واحد تجاري Asset Approach
وقتي به سراغ يك واحد تجاري ميرويم كه به نظر ميرسد فعال نيست و نخواهد توانست در وضعيت فعلي خود به كار ادامه دهد و يا دخل و خرجش سودآور نيست، ديگر امكان ارزشيابي آن از طريق محاسبه درآمدهاي آينده امكانپذير نيست، زيرا كه سودي در آينده ندارد. لذا ارزش آن واحد تجاري كه سودي ندارد، درواقع ارزش آن عبارت از جمع كل داراييهاي قابل فروش آن است. البته اين كه داراييها را چگونه و با چه روشي قيمتگذاري كنيم، مقولهاي ديگر است. هنگامي كه يك شركت بزرگ تصميم دارد فعاïيت يكي از بخشهاي خود را متوقف كند و داراييهاي آن را بفروشد، استفاده از اين روش توصيه ميشود، يا چنانچه يك واحد تجاري كوچك ميخواهد كار خود را خاتمه دهد و عمليات خود را متوقف كند، ناچارا نميتوان از روش درآمد استفاده كرد (چون درآمدي وجود ندارد) و لذا بهترين و مناسبترين روش ارزشيابي آن، قيمتگذاري مجموعه داراييها است.
استفاده از اين روش براي شركتهاي سرمايهگذاري و واحدهاي تجاري كه به امر خريد و فروش املاك و مستغلات مشغول هستند توصيه ميشود.
ارزيابي واحدهاي تجاري با استفاده از روش بازار Market Approach
استفاده از اين روش نيازمند مهارت زياد و دقت و حوصله لازم و كافي است. اين روش نام ديگري هم دارد كه درواقع ذكر اين نام خود توضيح روش است. روش مبتني بر بازار را را ”ارزشيابي مقايسهاي“ نيز مينامند. اساس و شالوده اين روش، مقايسه واحد تجاري با ارزش يك شركت و يا يك واحد مشابه است كه در محدوده زماني جاري به فروش رفته است.
در بسياري از مواقع ارزيابان حرفهاي، واحد تجاري را با يك شركت سهامي عام مقايسه ميكنند، زيرا قيمت سهام شركتهاي عام در بازار مشخص هستند، و لذا در شرايطي كه موسسه مورد خريداري مشابهت زيادي از نظر توليد، جا و مكان، تكنولوژي و... با شركت مورد ارزيابي داشته باشد ميتوان با استفاده از قيمت شركت سهامي عام ارزشي را براي موسسه مورد نظر به دست آورد.
متاسفانه استفاده از اين روش هميشه مقدور نيست. بسياري مواقع ارزيابان قادر نيستند كه شركتهاي خصوصي را با يكديگر مقايسه و ارزيابي كنند، زيرا شفافيت اطلاعات و عمليات موسسات خصوصي به روشني شركتهاي عام نيست و لذا كار ارزياب در روش مقايسهاي دچار مشكل ميشود. از طرف ديگر شايد بتوان گفت كه مقايسه يك شركت سهامي عام با يك شركت خصوصي شايد چندان قابل توصيه نباشد، زيرا شركتهاي سهامي عام در بورسهاي جهان قابليت نقدينگي بيشتري دارند و بطور كلي ماهيت سازماني آنها با شركتهاي مشابه و فعال در بخش خصوصي كاملا متفاوت است.
در پايان بحث مجددا خاطرنشان ميشود كه ارزشيابي واحدهاي تجاري درواقع يك هنر است. به بيان ديگر ارزشيابي مزبور يك علم رياضي و محض نيست و دامنه آن در سطح حدس و گمان علمي است. اما آگاهي از اين روشها ميتواند اطلاعات سرمايهگذار را افزايش داده و هنر ارزيابي او را به سلاح علم مجهز كند، قدر زر زرگر شناسد، قدر جوهر جوهري.
No comments:
Post a Comment